من بت پرست نبودم گناهم این بود که دل می پرستیدم
کاش وقتی ابراهیم با تبر به سوی کعبه می آمد ،
من در کعبه ی دلت ، خدای کعبه بودم نه بت درون آن
شکستم ، خرد شدم ، بدون اینکه ناله ای کنم
امّا درد را با تمام وجود احساس کردم و صدای شکستنم را تمام دنیا فهمید ،
وقتی که فریاد بر آمد بت کعبه شکست
این بخت من است که خدایان مرا جز برای خرد شدن به کعبه راه نداده اند
اگر شکستن من تو را راضی می کند حرفی نیست ،
فقط بگذار ریزه های من همراه اشک هایم تا ابد
درون کعبه ی دلت باقی بماند و آن ها را دور نریز
در مسلخ عشق سر از تنم جدا خواهند کرد
این خواست خداست که برای اثبات عشق به جای اسماعیل قربانی شوم
و درون دل تو قربانگاه من خواهد بود
سلامی دوباره. نمیدانم این واگویه ها سروده توست یا سروده دیگران. اما آنچه پیداست غمی تا بیکران بر این نوشتارها ست که تا اعماق روح و جانم نفوذ میکند. اما زندگی شیاین است. دیروز تمام شد و فردا نیامده است.
امروز که گذشت هیچ از او یادمکن.
بر نامده و گذشته فریاد مکن.
حالی خوش باش
در لحظه زندگی کن که این تمامی ان چیزی است که عارفان و عاشقان در پی سالها اندوخته و پیام پیر بلخ و حافظ و سعدی و ..... جز این نیست
148399 بازدید
248 بازدید امروز
127 بازدید دیروز
1648 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian