زیبایی
کوشش نکن زندگی را تقسیم کنی،
تقسیم کردن زندگی به دو بخش خوب و بد، ناخالصی ایجاد میکند.
اگر دست از تعریف ِ خوب و بد برداری،
آنگاه نگرشی معصومانه خواهی داشت؛ مانند یک کودک.
به خوبیهای دیگران نظر کن و نیکی را در آنان ترغیب کن.
خدا را دیده ای آیا..
تو آیا دیدهای وقتی خطائی میکنی اما،
ته قلبت پشیمانی�
و میخواهی از آن راهی که رفتی، باز برگردی
نمیدانی که در را بسته او یا نه؟
یکی با اولین کوبه، به در، آهسته میگوید:
�بیا، ای رفته، صد بار آمده، باز آ
که من در را نبستم، منتظر بودم که برگردی�
و هنگامی که میفهمی، دگر تنهای تنهائی
رفیقی، همدمی، یاری کنارت نیست
و میترسی که راز بیکسی را، با کسی گوئی
یکی بیآنکه حتی، لب تو بگشائی
به آغوشی، تو را گرم محبت میکند با عشق..
زندگي اهنگ موزوني است بين روز و شبز
کاش موزون گردد اين روح و روان و جان ما
طي شود پويا حياتي ، ژرف و شيرين و وزين
بر فراز قله ي عشق و محبتها رها
خلق شد انسان که زيباتر شود اين زندگي
خلق ما موسيقي و شعري است از عشق و وفا
وقت ترک زندگي شايد شود بهتر جهان
نه خرابي جنگ و کشتاري که ماند در قفا
يک اثر بگذار بعد از خود ز مهر و دوستي
زين نکوتر کي اثر ماند وزين و پارسا
خالق مهر و محبت ، اين توئي دراين سرا
خلق ميگردد هنرها زان سپس ماند بجا
پرنيا موزون نما روح و روانت را چنين
خلق ارامش نمائي زين اثر در روح ما
مادر بزرگ ...
رنگین ترین آدم شهر بود،
با گونه هایی "سرخ " ...
و دستانی "حنایی" رنگ،
وقتی که برای همیشه رفت ...
پاییز اسم دخترش را
"آذر" گذاشت
............................................................................
"آذر"
زنی است زیبا
با چشمان براق و رعد گرفته،
گاه می بارد ...
برای دلتنگی هایش،
گاه دلبرانه ...
موهای بلندش را
شانه می زند تا یلدا
و گاه عاشقانه ...
با برگ و باد می رقصد
و من چقدر خوشحالم ...
که اصالتم
" آذر" ی است
............................................................................
خوب میدانم
که این پاییز می آیی
و گرنه " آذر"
خودش را اینقدر
تا یلدا ...
قد نمی داد
آذرتون شاد شاد شاد
یکشنبه 2 آذر 1393 - 7:10:41 AM